يارو داشت رد مي شد، ديد دارن يه نفرو ميزنن. پرسيد:
چرا ميزنيدش؟ گفتند: فلان فلان شده ادعاي پيامبري ميكنه.
گفت: بزنيد اون دروغگو رو، من اونو نفرستادم.
2 تا دوست با هم ميرن هتل، اولي ميره توالت فرنگي، دومي مياد كتكش ميزنه!
ميگن: چرا ميزنيش؟ ميگه: من هر روز از اين چشمه آب مي خورم،
اين اومد دستشويي كرد توش !
براي خوندن بقيه به ادامه مطلب مراجعه كنيد ...
روزی غضنفر برای کار و امرار معاش قصد سفر به آلمان میکنه و همسرش و نوزده بچه قد و نیم قد رو رها کنه
خلاصه همسرغضنفر گفت :حال ما چه طور از احوال تو با خبر بشیم؟؟؟؟
غضنفر گفت: من برای تو نامه مینویسم....
همسرش گفت: ولی نه تو نوشتن بلدی و نه من خوندن !!!!!!!!!!!!!!!!!
غضنفر گفت من برای تو نقاشی میکنم ... تو که بلدی نقاشی های منو بخونی مگه نه ؟؟؟؟؟؟
خلاصه غضنفر به سفر رفت و بعد از دو ماه این نامه به دست زنش رسید ..
این شما و این هم نامه ببینید چیزی میفهمید!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟
حال ترجمه از زبان همسرش
خط اول :حالت چه طوره زن ؟
خط دوم :بچه ها چه طورن ؟
خط سوم : مادرت چه طوره ؟
خط چهارم :شنیدم سر و گوش ت می جنبه!!!
خط پنجم : فقط برگردم خونه....
خط ششم : می کشمت
خط هفتم :غضنفر از آلمان...
از غضنفر مي پرسند هدفت از تحصيل چيه؟
ميگه : مي خوام درس بخونم، دكتر بشم، مطب بزنم، پولدار بشم،
وانت بخرم باهش كار كنم!
به يه بچه ميگن: اون چه حيوونيه
كه به ما گوشت، كفش، لباس ميده؟ ميگه: بابام.
قل مراد دزدي، صاحبخونه پا ميشه ميگه: كيه اون جا؟
يارو ميگه: هيچكي، گربه ست، بعععععع.